۱۳۹۶ آبان ۲۷, شنبه

هر زن شرقی، یک عصیان

تصویر یکی از فتوحاتش را گذاشته بود و زیرش هشتگ زده بود فروغ، عصیان زن شرقی. تصوری که از فروغ فرخزاد دارند همین است. یک زن دیوانه و بی اعصاب با ذهن مغشوش که راه می رود در کوچه خیابان و مدام «عصیان» می کند. ایماژی توی این مایه ها که مثلن فروغ بوده و ماشین دوستپسر بی خاصیتش. بعد او می رفته عصیان می کرده و با سوئیچ، دور ماشین خط می انداخته یا مثلن می رفته از خودش عکس نود (Nude) می گرفته و آن را آویزان می کرده روی دیوار خانه پدر مادرش. دارم عکس های توی اتاقش را می بینم. دستکم بیست و هشت فریم از خودش در زوایای مختلف. با سیگار، با موی خیس، توی قبر (!)، با گریه و ریمل پخش شده. هیچ اشکالی ندارد. به هر حال ما کی باشیم که بخواهیم راجع به عکس های شخصی و حریم خصوصی دیگران اظهار نظر کنیم؟ ماجرا آنجا بغرنج می شود که پای تمام این عکس ها و متن ها، یک هشتگ فمینیسم و زنان و مقاومت و امثالهم هم می گذارند. (البته وقتی ما تهمینه میلانی و بهاره رهنما را به عنوان بزرگان و ائمه فمینیسم در ایران داریم، دیدن چنین مواردی نباید آنچنان تعجب برانگیز باشد). طرف -طرف که می گویم مترجم و نویسنده  وسخنران و مبلغ و مروج همان فمینیسم مادرمرده است- می آید با آب و تاب می نویسد که آی شمایی که از آن ور بام افتاده اید، اصلن حواس تان هست که زن است و زیبایی اش؟ که از زمان آدم ابوالبشر زن می رفته خودش را بزک دوزک می کرده؟ چرا نمی فهمید زیبایی در ذات زن هاست؟ چرا نمی خواهید دست از حسادت تان نسبت به زنانی که عمل زیبایی انجام می دهند بردارید؟
واقعن هیچ چیز برای فمینیسم وطنی ضروری تر از این نقادی ها نیست. [نویسنده مذکور در ادامه با خود می گوید خب برنامه امروز برای به لرزه در آوردن پایه های مردسالاری چیه؟ آها فهمیدم؛ یه کلوزآپ
  از خودم با سیگار. چه ایده بکر و رادیکالی]

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

»Well, it's a word used too much and much too soon«[1]

کلمه‌ها [2] ، زیباترین کلمه‌ها، گاهی سرگیجه‌آورند. مبهمند. تو را به هیچ مقصدی نمی‌برند. حکایت اسب عصاری که چشمانش را می‌بندند و او را به حرک...