هنوز که
هنوزه وختی اسمتو می بینم انگار که صاعقه در لحظه ازم رد می شه. کافیه یه لحظه با
خودم فکر کنم که دیگه پذیرفتم نبودنت رو. اونوقت اسم لعنتیت میاد اون گوشه سمت چپ خودشو نشون میده _مسلمن نه برای من_ و من از نو تیکه تیکه می شم می ریزم رو زمین متزلزل زیر پام.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر